آفرین به آفتاب

آفرین به آفتاب

شعر کودک و نوجوان
آفرین به آفتاب

آفرین به آفتاب

شعر کودک و نوجوان

جمعه یکم دی ۱۳۹۱

یک قاچ هندوانه

یک قاچ هندوانه

شال برادرم را

انداخت دور گردن

با شال آبی اش شد

شکل برادر من

او جای چشم دارد

یک دکمه زنانه

لبخند او چه زیباست

با قاچ هندوانه

جای دماغ دارد

او یک هویج تازه

بابا دماغ اورا

آورده از مغازه

توی حیاط تنهاست

من می روم سراغش

اصلاً نمی شوم سیر

از خوردن دماغش  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.